برگزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
دادگری و آبادگری، دو همزاد و دو معیار برای ارزشگزاری وجه مثبت و بیدادگری و ویرانگری، دو همزاد و دو معیار برای نمایش وجه منفی شاهان در شاهنامه.
***
عیار ِ افراسیاب*۱
***
بیدادگری،
افراسیاب از دید کیکاووس:
بدی(افراسیاب) را که گیتی همی ننگ داشت/جهانرا پر از غارت و جنگ داشت -
ز دست تو آواره شد در جهان/نگویند نامش جز اندر نهان-
همه ساله تا بود خونریز بود/ببدنامی و زشتی آویز بود-
برادرکش و بد تن و شاه کش/بد اندیش و بد راه و آشفته هش-
افراسیاب برادر کش:
چو اغریرث آمد ز آمل به ری/ وزان کارها آگهی یافت کی -
بدو گفت کاین چیست کانگیختی / که با شهد حنظل برآمیختی -
بفرمودمت کای برادر به کش / که جای خرد نیست و هنگام هش -
بدانش نیاید سر جنگجوی / نباید به جنگ اندرون آبروی -
سر مرد جنگی خرد نسپرد / که هرگز نیامیخت کین با خرد -
چنین داد پاسخ به افراسیاب/ که ی بباید همی شرم و آب-
هر آنگه کت آید به بد دسترس / ز یزدان بترس و مکن بد بکس -
که تاج و کمر چون تو بیند بسی / نخواهد شدن رام با هر کسی -
یکی پر ز آتش یکی پرخرد / خرد با سر دیو کی درخورد -
سپهبد برآشفت چون پیل مست / به پاسخ به شمشیر یازید دست -
میان برادر بدونیم کرد/ چنان سنگدل ناهشیوار مرد-
پ ن:
*۱ ، افراسیاب:
بر و بازوی شیر و هم زور پیل/ وزو سایه گسترده بر چند میل-
زبانش به کردار برنده تیغ/ چو دریا دل و کف چو بارنده میغ-
افراسیاب، پسرپشنگ زاد شم:
جهان پهلوان پورش افراسیاب / بخواندش درنگی و آمد شتاب -
افراسیاب، پدر سرخه، شیده(پشنگ)، جهن، قراخان و گَو ِ گُردگیر:
بدو شیده گفت ای جهاندیده مرد / چشیده ز گیتی بسی گرم و سرد -
پسر پنج زنده ست پیشت بپای / نمانیم تا تو کنی رزم رای -
قراخان، پسر چهارم افراسیاب و مباشر او در کار بیژن ومنیژه:
قراخان که او بود مهتر پسر/بفرمود تا رفت پیش پدر -
قراخان سالار چارم پسر/کمر بست و آمد به پیش پدر -
گَو ِ گُردگیر، پسر پنجم افراسیاب:
که سالارشان بود پنجم پسر / یکی نامور گرد پرخاشخر -
ورا خواندندی گو گردگیر / که بر کوه بگذاشتی تیغ و تیر -
افراسیاب، کشته بدست کیخسرو:
کنون روز بادافره ایزدیست/مکافات بد را ز یزدان بدیست -
بشمشیر هندی بزد گردنش/بخاک اندر افکند نازک تنش -
تهی ماند زو گاه شاهنشهی/سر آمد بر او روزگار مهی -
ز کردار بد بر تنش بد رسید/مجو ای پسر بند بد را کلید -
درباره این سایت