بر گزیده هایی از شاهنامه ی فردوسی
***
فردوسی، بر هفت واژه ی خرد، راستی، آشتی، داد، زندگی، آفرینش، و بنام زیستن، متمرکز ست و سرتاسر شاهنامه سرشار از به رخ کشیدن این مفاهیم ست. حکیم فردوسی، با جلا بخشیدن به همین مفاهیم، سلاحی بر ضد نقطه ی مقابل همین واژه ها، (جهل، دروغ، جنگ، بیداد، مرگ، تباهی و بدنامی) می سازد. حکیم طوس برای به کرسی نشاندن این هفت واژه، از سیاهی لشکر ِ سپاه ِ شراب، جام، پهلوانی، گردی، سالاری، درفش، شاهی، نیرومندی و میهن دوستی، بهره می برد.
***
واژه ی «زندگی» در شاهنامه:
گلستان که امروز باشد به بار / تو فردا چنی گل، نیاید به کار
پس از « زندگی »، یاد کن روز مرگ / چنانیم با مرگ، چون باد و گرد
دگر هر که دارد، ز هر کار، ننگ / بود « زندگانی » و روزیش، تنگ
خور و خواب و آرام جوید همی / وزان « زندگی »، کام جوید همی
چو بد بود و بد ساز، با وی نشست / یکی « زندگانی » بود، چون کبست*۱
ازین پرده برتر سخن، گاه نیست / ز« هستی*۲ »، مر اندیشه را، راه نیست
چو گردن به اندیشه زیر آوری / ز « هستی »، مکن پرسش و داوری
ز « هستی »، نشانست بر آب و خاک / ز دانش، منش را مکن در مغاک
خداوند « هستی » و هم راستی / نخواهد ز تو، کژی و کاستی
.
پ ن:
*۱ ، کبست، حنظل، هندوانه ابو جهل، زهر و هر چیز تلخ
*۲ ، هستی، وجود، زیست، زندگی، واژه ی حیات در شاهنامه نیست.
درباره این سایت